من را ساده بخواه جانــآ

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

من را ساده بخواه جانــآ

 دیشب بابا لنگ دراز رویاهایم آمده بود به خوابم 

بابا لنگ دراز می گفت :

از همین فردا کفش پاشنه میخی 10سانتی بپوش

و صورتت را تا می توانی نقاشی کن

مانتوی تنگ بپوش جوری که تمام قلمبه های بدنت بزند بیرون

ابروهایت رو بده ببرد بالا

موهایت را از این مدل خفن ها بده ، یک رنگ قرمزی آبی زردی کوفتی هم بزن

شونصدتا سیم کارت ایرانسل ایرانول که هیچ از 0930 شروع کن

تا برسی به09هزار بخر

از همین سر خیابان آمار بده و آمار بگیر

پورشه برایت بوق زد سوار شو

n تا دوست پسر هم داشته باش که اگر یکی شان رفت اصلا نفهمی کدامشان بوده

تا می توانی تیغشان بزن روزی سه وعده ی غذایی ات را برو رستوران 

برایت پالتوی چرم فلان تومنی بخرند

سرکارشان بزار مدام اشکشان را دربیار

توی این سایت های اجتماعی از این عکس های یک مدلی بگذار

از همین ها که می آیند مثل گربه به پر و پایت می افتند عکس کاملش را بهم بده

و تو هی بگو نع و گربه صفت متملق چاپلوس هی به عکست نگاه کند

و هی آب از لب و لوچه اش آویزان باشد و هی التماس کند و تو هی لذت ببر

از فردا برو توی این سایت های کوفت زهرماری که چت روم دارند

voice و web بده و هزارتا خاطر خواه (!!!) پیدا کن

با تک تک دوست پسرهای دوست پسرهایت دوستی های اونجوری داشته باش

هی طاقچه بالا بزار هی از خودت تعریف کن هی بگو من خوبم

هی نگذار بفهمند با یکی دیگر از جنس خودشان حرف می زنی

هی صدا نازک کن و هی پا نده ..

هی مرض روانی داشته باش هی عقده ی توجه داشته باش

هی بی شعور بازی دربیار هی بزن له کن شان

و کرامت انسانی را هی هزارتا پسر تور کن هی کلاس بزار

دور دور همین هاست دور دور همین هاست

همین هایی که برای عکسشان هم له له می زنند

همین ها که نازشان خریدار دارد دور همین ها که نازدارند

دور همین ها که له له برایشان زیاد می زنند

و به موقعش همین له له زنها دلشان دنبال کسی می رود

که آفتاب مهتاب هم ندیده باشدش.. دور دور همین هاست !

می خواهی ؟! بسم الله ..

تو نمی توانی تو از اول فکر تناسب اندام نبوده ای

تو کفش تق تقی هایت را پشت در مهمانی پوشیده ای پشت در مهمانی در آوردی ای

تو برای رفتن به نمایشگاه کتاب کل راه را کوبیده ای برگشته ای کفش طبی بپوشی بروی

تو صبح که رنگ و لعاب که نع یه عطر ملایم ِ  می زنی تا عصر همه اش پریده

تو همین چهارتا مذکر جیم را هم صدا می زنی داداش

تو نر می بینی می ترسی ، تو از بوی مرد حالت تهوع می گیری

تو خجالت می کشی نرها یک جوری نگاهت کنند

تو خواسته و ناخواسته دستت می رود سمت روسری ات که موهایت را بپوشانی

تو ساده ای و سیاست نداری

تو تیغ زدن نمی دانی می زنی دست خودت را می بری

تو توی رابطه با هم جنس های خودت هم مانده ای

آن وقت اداره ی چند رابطه را می دانی ؟

تو روزی سه بار حداقل باید گریه کنی آن وقت اصول خنده های اونجوری می دانی؟

تو یک هات چاکلت ساده می خوری برایت مهم نیست شکلاتش بریزد وسط مقنعه ات

یا دور دهانت حین خوردن کاکائویی شود آن وقت می توانی چنگالت را

یک جوری بزاری دهانت که رژ لامصبی ات پاک نشود ؟

تو .. تو .. تو همین که هستی بمان

بگذار هزارتا مسخره ات کنند هزارتا بگویند خر ساده هزارتا بی محلی

هرکاری بلدی می خواهد تو آنطوری ها را بلد نمی شوی

نمی توانی! والسلام ..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |